روستای مزرج

مجید مسرور مزرجی

روستای مزرج

مجید مسرور مزرجی

روستای مزرج

بیاد شادروان براتعلی مسرور مزرجی و برادر گرامیشان شادروان رحمان سرور مزرجی
شادی روحشان صلوات

علی‌ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را


که به ماسوا فکندی همه سایه هما را


دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند 

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر‌ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ 

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو‌ای گدای مسکین در خانه علی زن 

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من 

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را


چو به دوست عهد بندد زمیان پاکبازان

چو علی که می‌تواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله‌ای نسیم رحمت 

که زکوی او غباری به من آر توتیا را


به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضایگرادن به دعای مستمندان 

که زجان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم 

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را:

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»

زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا



شهریار
  • مجید مسرورمزرجی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی