پـــــــــــروردگــــــــارا . . .
کمک کن درمسیری باشیم که سرانجامش به تو ختم شود
پـــــــــــروردگــــــــارا . . .
آزاد،رها،خود،زندگی و تمام لحظه هایمان را به تو میسپاریم
پـــــــــــروردگــــــــارا . . .
امروز که پنجره ای برای تماشا و حنجره ای برای صدا زدن فرشتگانت نداریم
امیدمان به توست . . .
پس بی آنکه ناممان را بپرسی
یا دفترهای دیروزمان را ورق بزنی
ما را دوست داشته باش . . .
چشمانمان می بینند بزرگیت را . . .
گوشهایمان میشنوند صداى مخلوقاتت را . . .
دستانمان لمس میکنند زیبایی هایت را . . .
کاش قادر بودیم آنچنان که لایقی تو را سپاس گوییم . . .
خـــــدایـــــا به خاطر خـــــداییت شکر . . .!
ما را ، هر چند آلوده ، بنده خود بدان . . .
پـــــــــــروردگــــــــارا. . .
تـو خیلی بزرگی و ما خیلی کوچک . . .
تو به این بزرگی،مارا فراموش نمیکنی ولی،مابه این کوچکـی تورا
فراموش کرده ایم . . .
پـــــــــــروردگــــــــارا . . .
آه ای خــــــدای بی همتا . . .!
نه آن قدر پاکیم که کمکمان کنی و نه آن قدر بدیم که رهایمان کنی . . .
میــان این دو گمیم . . .!
هم خود را و هم تــو را آزار میدهیم . . .
هر چه قدر تلاش کردیم نتوانستیم آنــی باشیم که تو خواستی . . .
هـرگز دوست نداریم آنی باشیم که تو رهـایمان کنی . . .
آنقدر بی تو تنهــا هستیم که همه بی تو ، یعنی “هیــــچ” . . . یعنی
“پـــــوچ” . . .!
خـــــدایـــــا . . .
هیــــــــچوقت رهایمان نکن!. . .
................
هزاران نام داری و من........
اصلا نمیدانم نام هایت را میشناسم.........
اصلا خودت را میشناسم ؟..........
اگر میشناسم که میشناسم..........
اگر میدانم که میدانم...........پس چرا........
چرا صدایم را نمیشنوی؟..........
مگر اسمت رحمان یا همان بخشنده.........
اسمت رحیم یا همان مهربان..........
اسمت احد همان خدای یگانه نیست؟ ..........
اصلا" مگر تو همان خدای از رگ گردن نزدیک تر نیستی؟..........
اگر هستی که هستی.........
چرا نامت را که صدا میزنم جوابم را نمیدهی ؟..........
چرا پشت میکنی به بنده کوچکت..........
مگر من جز تو کسی را دارم ؟.........
خدایا............
خسته ام...........خسته............
◙◙◙◙◙
ای جوان روزهای جوانیت را با شادی بگذران و از ان لذت ببر و هر چه دلت میخواهد انجام بده ولی بیاد داشته باش که برای هر کاری که انجام میدهی باید به خدا جواب دهی ... روزهای جوانی زود میگذرد پس نگذار جوانیت با غم و سختی سپری شود.
◙◙◙◙◙
بعضی وقتا آدما ، الماسی تو دستشونه ولی تا چشمشون به یه گردو میفته ،خم میشن تا گردو رو بردارن ، که الماسه میفته قل میخوره و توعمق چاهی فرو میره ، میدونی چی میمونه ...؟؟ یه آدم مبهوت ، یه دهن باز ، یه گردوی پوک و یه عالمه حسرت ...
خـــــــدایــــــــا ، مهارت مراقبت از آنچه به ما داده ای را در قلبمان قرار بده ... چرا که ما عمریست در از دست دادن داشته هایمان استاد شده ایم ...!!!
◙◙◙◙◙
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ و گفتم : ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ؟؟؟ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ !!!حتی به ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ هم فکر کرده ام !!!
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ … ﻭ … ﮔﻔﺖ :
ﺁﯾﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﻠﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ …
ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﻣﻮقعی که ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ ، ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﻤﻮﺩﻡ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺳﺮﺧﺲ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺧﺎک ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺭﺷﺪ ﻧﮑﺮﺩ … ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﺩﺭ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﺎﻝ ﺳﺮﺧﺴﻬﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺷﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ ...
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻣﺒﻮﻫﺎ ﺭﺷﺪ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ...
ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﺪ …
ﻭ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﺶ ﺍﺯ ﺳﺮﺧﺲ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺭﻓﺖ ...
ﺁﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻗﻮﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ !!!
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﻭ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﻮﺩﯼ ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﻣﯿﺴﺎﺧﺘﯽ ؟؟؟!!!
ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ ...
ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ نباش و هرگز ناامید ﻧﺸﻮ ...
◙◙◙◙◙
خدا که فقط خدای آدمهای خوب نیست...
خدا ، خدای آدمهای بد هم هست...
فقط خود خداست که بین بندگانش فرق نمیزاره...
◙◙◙◙◙
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین و زمینیان را نکش . . .
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
راه آسمان باز است ،
پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ،
ناگفته تو را میخواند . . .
◙◙◙◙◙
خـــــــــــــــدایـــــــــــــــا !!!
آغوشـَـت را اِمشب به من میدَهـــــی . . .؟
برای گفتن . . .!
چیــــزی نـَــدارم . . .
امـــا برای شنیدن ِ حرفهـــــای تو ،
گوش بسیــــــار . . .
میشـَــود من بغـــض کنــَـم . . .؟
تو بگـــویی :
مگر خدایت نباشــَــدکه تو اینگــــونــه بغض کنــــی . . .؟
میشود مـَـن بگویـــَــم "خـــــــدایـــــا"
تو بگـــویی :
جان ِ دلـــم . . . !؟
میشـــود بیـــایی . . .؟
تمنــــا میکنـــَـم . . .
◙◙◙◙◙
هر که از چیزی بترسد از آن میگریزد...
اما هر که از خدا بترسد به او پناه میبرد...
◙◙◙◙◙
من و خدا سوار یک قایق دو نفره شدیم ... من اشتباه کردم جلو نشستم و خدا عقب ... سکان زیر پای من بود و سر دو راهی ها دلهره میگرفتم ... تا اینکه جایمان را عوض کردیم ... حالا آرام شده ام و هر وقت از او میپرسم که کجا میرویم ...؟ برمیگردد و با لبخند میگوید : تو فقط پارو بزن ...
◙◙◙◙◙
وقتی شما برای دیگران دعا میکنید ، خدا میشنود و آنها را اجابت میکند و بعضی وقتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است...
◙◙◙◙◙
خـــــــدایــــــــا ...
با همه فاصلهای که از تو گرفتهایم ...
هنوز هم ، چقدر به ما نزدیکی ...
◙◙◙◙◙
شاید من اشتباهی اومدم که در بسته رو باز نمیکنی...
من به این سادگی دل نمیکنم ازتو که خدای خوب منی...
بگو باز هم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمیزاری...
◙◙◙◙◙
شک نکن ...!!!
درست در لحظه آخر ...
در اوج توکل و در نهایت تاریکی ...
نوری نمایان میشود ...
معجزه ای رخ میدهد ...
و چه زیبا " خـــــــدا " از راه میرسد ...
◙◙◙◙◙
خـــــــدا را دوست دارم ...
چونکه دست گیر است ، نه مچ گیر ...!!!
◙◙◙◙◙
. . . خــــــــــداونــــــــدا . . .
خســــته از فصل سرد گناهــم . . .دلتنـــگ روزهای پـاکـــم
بارانــی بفــرست ، دیـگــر چتـــر گنـاه را دور انداختـــه ام . . .
◙◙◙◙◙
... ای خـــــــــــــــدا ...
یـادِتو "پَرچَـمِ صُـلحیست" میانِ این همه "شـورِشِ" اَفکـارَم...
◙◙◙◙◙
آه خــــــــــــدای مـــــهـــــربـــــانـــــــم..!!
ببخش اون خواستههایی که خواستم اماخواست تو نبود..
ببخش همه اون لحظههایی که فکرکردم اما فکر تو نبود..
ببخش تمام اون گفتگوهایی که داشتم اما با تو نبود..
ببخش تمام اون شادیها و خوشیهامو که بارضایت تو نبود..
ببخش تمام اون حرفها و عملهامو که در راه تو نبود..
ببخش همه اون دیدهها و شنیدهها که مطابق میل تو نبود..
ببخش به خاطر همه درهایی که زدم و خانه تو نبود..
ببخش همه اون نفسهایی که با یاد تو نبود..
ببخش تـمام بی تــو بـودن هـایـم را که ذکری از تو نبود..
◙◙◙◙◙
خــــــدایـــــا ...
بابت آن روز که سرت داد کشیدمــــــ متاسفمــــــ ...!!!
من عصبانی بودمــــــ ...
برای انسانهایی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارند ...
و مــــــــــن پــــــافشـــــاری میکردمــــــ ...
◙◙◙◙◙
ای فرزند آدم ...
من بی نیازی هستم ، که نیازمند نمیشوم
مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن
تا تو را آنچنان بی نیاز کنم که نیازمند نشوی
◙◙◙◙◙
همیشه آرزوهایی که داری یه جا بنویس
میدونی چرا ...؟
چون خدا اونها رو یادش نمیره
این مائیم که یادمون میره چیزهایی که الآن داریم
آرزوی دیروزمون بوده که خدا بهمون داده ..
◙◙◙◙◙
باید دانست ...
" جاده های زندگی را خدا هموار میکند ...
کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... "
پس اینقدر آه و ناله چرا ...؟!؟!
◙◙◙◙◙
یادمان باشد پیمانى را که در طوفان با خدا مى بندیم . . .
در آرامش فراموش نکنیم . . .
◙◙◙◙◙
خدایا ، راهی نمی بینم ، آینده پنهان است . . .
اما مهم نیست . . .
همین کافیست که تو راه را می بینی و من تو را . . .
◙◙◙◙◙
کوله بارم بر دوش ، سفری باید رفت ،
سفری بی همراه ،
گم شدن تا ته تنهایی محض ،
یار تنهایی من با من گفت :
هر کجا لرزیدی ،
از سفرترسیدی ،
تو بگو ، از ته دل
من خدا را دارم ...